نوشته شده توسط : mg
خدايا


در اين لحظات سخت امتحان ،



نور ايمان را بر قلب ما بتابان و ما را از لغزش نگاه دار



:: بازدید از این مطلب : 228
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : چهار شنبه 30 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mg

نشستن پاي عشق قشنگترين زيارته مشكل و درد من فقط نداشتن 


سعادته 


يه شب نمي دونم چي شد رد شدي از تو خواب من از اون به بعد


 همش 


ميگم خوابم يه جور عبادته 



:: بازدید از این مطلب : 396
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : چهار شنبه 30 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mg

بایست و تماشا کن!

کسی را که برای ماندنت دست به دعا برداشته بود

امروز برای رفتنت نذر کرده است . . .




:: بازدید از این مطلب : 406
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : چهار شنبه 30 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mg

تو باراني من باران پرستم ...تو دريايي من امواج تو هستم


اگر روزي بپرسي باز گويم ...تو من هستي ومن نقش تو هستم



:: بازدید از این مطلب : 343
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : چهار شنبه 30 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mg

ما بدهکاریم به یکدیگر به تمام "دوستت دارم " های نا گفته ای که پشت دیوار غرورمان ماندند 
و ما آنها را بلعیدیم 
تا نشان دهیم منطقی هستیم ...



:: بازدید از این مطلب : 502
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : چهار شنبه 30 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mg

آن بیمار نمی‌دانست ، وقتی که دردش درمان شددیگر کسی حالش را نخواهد پرسید ...



:: بازدید از این مطلب : 422
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : چهار شنبه 30 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mg

عمریست که با سادگی ام خو دارم 
درویش صفت نغمه ی یا هو دارم

ای عشق بیا مشتری جانم باش 
در سینه دلی به شرط چاقو دارم !




:: بازدید از این مطلب : 473
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : چهار شنبه 30 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mg

میدانم می آیی...

می آیی...

روزی که خیلی دیر است...



:: بازدید از این مطلب : 492
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : چهار شنبه 30 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mg

حالا که میروی! آهسته برو ... هر قدمت دورتر , نفسم تنگ تر...

بگذار چشمانم آهسته ندیدنت را بیاموزد...

دیروز که فریاد زدی دوستت دارم... گفتم:بلند تر نمی شنوم...

امروز که در گوشم گفتی دیگه دوستت ندارم... گفتم:آروم بگو ! بقیه می شنون !!



:: بازدید از این مطلب : 448
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : چهار شنبه 30 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mg

فرصتهای زندگی را دریابیم و بدانیم که


فرصت با هم بودن چقدر محدود است...



:: بازدید از این مطلب : 482
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : چهار شنبه 30 شهريور 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mg

آدمک آخر دنیاست ! بخند!

آدمک مرگ همین جاست ! بخند!

آن خدایی که بزرگش خواندی.....

به خدا مثله تو تنهاست! بخند!

دست خطی که تو را عاشق کرد

شو خی کاغذی ماست بخند!

فکر کن درد تو ارزشمند است

فکر کن گریه چه زیباست! بخند!

صبح فردا به شبت نیست که نیست

تازه انگار که فرداست ! بخند!

راستی انچه به یادت دادیم

پر زدن نیست که در جاست! بخند!

آدمک نغمه آغاز نخوان

به خدا آخر دنیاست !


 



:: بازدید از این مطلب : 383
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 24 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mg

 

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

 

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی

 

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 364
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 24 فروردين 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد